با هیات دائر حزب
اپوزيسيون٬ جمهورى اسلامى٬ حق سفر

شهلا نوری: ما نمايندگان جريانات سياسى و فعالين اپوزيسيون در گوتنبرگ در سازماندهى و مبارزه جانانه عليه حضور جمهورى اسلامى نقش جدى ايفا کرديم و نهايتا رژيم اسلامى را با سرافکندگى از شهر بيرون کرديم. اخبار و عکسهای این اعتراض در نشریه یک دنیای بهتر شماره ٩٢ و سايت حزب و ديگر سايتها منتشر شدند.

دراين دور روز طيف وسيع انسانهائی که با شور انقلابی به صف معترضین می پیوستند٬ گاها سئوالات اساسی و حساسی را در مقابل ما قرار میدادند. من بعنوان مسئول سازمان آزادی زن و عضو کمیته مرکزی حزب اتحاد کمونیسم کارگری و يکى از سازماندهندگان اين اعتراض پاسخ خودم را به اين سوالات ميدادم. این سئوالات را در مقابل شما هم ميگذارم تا همگان نظر حزب ما را دقيق تر بدانند:

١- سياست جمهورى اسلامى اينست که دور جديدى از فعاليت و حضور علنى در خارج کشور را بويژه در آستانه مضحکه "انتخابات" شروع کند. بنظر ميرسد که تلاشهاى کنونى مقدمه گذاشتن صندوقهاى "راى" در خارج کشوراست. سياست حزب درقبال اين وضعيت چيست؟ چگونه بايد اين تلاش رژيم را شکست داد و در نطفه خفه کرد؟

٢- آیا برطرف کردن "نیازهای کنسولی" می تواند توجیه گر ایستادن، دهن کجی و حتى فحاشی کردن به معترضینى باشد که مخالف حضور عاملین رژیم در خارج کشور عموما و دراين مورد مشخص گوتنبرگ سوئد بودند؟ همينطور بحث قديمى "حق سفر" طرح ميشود. اين دو را چگونه بايد پاسخ داد؟ ميگويند حق سفر نياز به سرويس کنسولى دارد و اگر اولى را قبول داريد دومى را چرا قبول نداريد؟ ميگويند ما نميتوانيم به استکهلم برويم و کارهايمان را دست کنيم٬ خرج دارد و وقت نداريم٬ رژيم هم همين استدلال را بنوع ديگرى طرح ميکند و ادعا کرده که چند صد نفر مراجعه کننده خواهد داشت. آيا شما مخالف سفر مردم و يا دادن خدمات به آنها هستيد؟

٣- نظر شما در مورد مسافرت پناهندگان سیاسی ایرانی که طی سالهای گذشته تحت فرمان "عفو عمومی دولت رفسنجانی" و بعدتر خاتمى به ایران سفر می کنند چیست؟ اين اقدام تا چه حد شخصى و تا چه حد سياسى است؟

سياوش دانشور: اجازه ميخواهم از طرف حزب به شما و رفقاى دست اندرکار و همينطور فعالين سياسى و جريانات مختلف دخيل دراين اعتراض و مردم آزاديخواه گوتنبرگ٬ که دراين دو روز توانستند با فريادهايشان ميليونها نفر را متوجه خود کنند٬ و عملا صداى کارگران و مردم سرکوب شده ايران بودند و رژيم اسلامى را با خفت از شهر بيرون کردند٬ صميمانه تبريک بگويم. اين اقدام بدنبال اقدام مشابه در تورنتو در هفته هاى اخير شورانگيز است. دست مريزاد و خسته نباشيد!

الان جمهورى اسلامى نميتواند با خيال راحت حضور علنى داشته باشد و ما هم هنوز نتوانسته ايم از خارج کشور بيرونش کنيم. اين کشمکش هنوز ادامه دارد و بايد به پيروزى طرفى منجر شود. سياست روشن و صريح ما جمع کردن بساط جمهورى اسلامى در خارج کشور و بستن سفارتخانه هاى آن بعنوان مراکز سازماندهى تروريسم و جاسوسى است. سياست ما در خارج کشور٬ ادامه سياست ما در داخل کشور براى سرنگونى رژيم اسلامى است. به اين اعتبار تلاش ما در خارج بخشى و در ادامه تلاش طبقه کارگر و مردم آزاديخواه در داخل براى عقب راندن و سرنگونى اين حکومت مرتجع است. ترديدى نيست که اين سياست کمونيستى و انقلابى همواره با مخالفت نيروهاى طرفدار حکومت٬ منافع و سياستهاى تاجر مسلک دولتهاى اتحاديه اروپا٬ و خود حکومت اسلامى تلاقى کرده و ميکند. آنها ميخواهند با اين حکومت بسازند و ما با آن در حال جنگيم. جنگ ما با حکومت ادامه جنگ کارگران و مردم محروم در ايران با اين حکومت است. اين جنگ تمام نشده است و هر روز در کارخانه ها و خيابانهاى ايران تا تورنتو و گوتنبرک و استکهلم و غيره ادامه دارد. هرجا جمهورى اسلامى٬ چه علنى و چه مخفى حضور يابد٬ با صف محکم ما و نوع ما روبرو ميشود. جمهورى اسلامى پايگاهى در خارج کشور ندارد. در همين دو روز کمتر از ۴٠ الى ۵٠ نفر که در هر دو روز عمدتا همانها بودند و معلوم بود که بيشترشان از افراد وابسته به خودشان هستند٬ به اين "کنسولگرى سيار" سر زدند. اگر نيروى وسيع پليس و همکارى وزارت خارجه سوئد و کمون گوتنبرگ نبود٬ اينها قادر نبودند ٣ دقيقه در محل بمانند. با اينحال آمدن و رفتنشان با دنيائى از اعتراض و تخم مرغ خوردن و فرياد مرگ بر جمهورى اسلامى همراه بود. اين واقعيت سياسى جمهورى اسلامى در خارج است. ما همينطور اقدام وزارت خارجه سوئد و همکارى کمون گوتنبرگ را قويا محکوم ميکنيم. دولت سوئد بدليل معاملات تجارى با رژيم اسلامى ميسازد.  بخاطر منافع اقتصادى بر تروريسم و سرکوب کارگران و مردم ايران توسط جمهورى اسلامى چشم ميپوشد. اين دولت مانند هر دولت ديگر سرمايه دارى٬ کميته اجرائى و مدافع منافع طبقه سرمايه دار است. سياست "ديالوگ انتقادى" اروپا سنتا همين بوده است و امروز نير بطريق اولى همين است. تازه طبق قوانين خودشان کمون گوتنبرگ نبايد "خانه مردم" را به فاشيستها و تروريستها و آنتى سميتيست ها اجاره ميداد. جمهورى اسلامى همه اينها را با هم دارد و بعيد است دولت سوئد "کلاه" سرش رفته باشد. به نظر ما وزارت خارجه سوئد و کمون گوتنبرگ را بايد تحت فشار گذاشت که براى سرويس دادن به جمهورى اسلامى عذر خواهى کنند. بايد از اينها پرسيد که شهردارى به سفراى امثال بن لادن و عمر حسن البشير هم لوکال ميدهد؟  

حزب خود را موظف به سازماندهى دور جديدى از مبارزه انقلابى و توده اى در مقابل تلاشهاى جديد جمهورى اسلامى براى حضور علنى ميبيند. از مقابله با جمهورى اسلامى در هر نقطه خارج کشور تا تلاش براى بستن سفارتخانه هاى آن سياست ماست. در مقابل سازش و بند بست دولتها٬ ما تلاش ميکنيم افکار عمومى پيشرو و طبقه کارگر و جنبشهاى راديکال اين کشورها را کنار خود داشته باشيم٬ توده ايرانيان آزاديخواه را به اين مبارزه بکشانيم٬ موانع بسيج اين نيرو را برداريم و در دفاع از مبارزات طبقه کارگر و جنبشهاى آزاديخواه در ايران بميدان بياوريم. به نظر من الگوهاى مبارزه اجتماعى و راديکال عليه جمهورى اسلامى را بايد تسرى داد و تقويت کرد. ترديدى نيست که اقدامات اخير رژيم اسلامى مقدمه تبليغات مضحکه انتخابات است. البته اينها تاکنون و عمدتا جرات نداشته اند بجز در سفارت هايشان صندوقهاى "راى" بگذارند. حزب ما تمام تلاشش را خواهد کرد که نمايش انتخابات شان را به يک بى آبروئى ديگر تبديل خواهد کرد.  

حق سفر
اين موضوع يکى از بحثهاى قديمى است و موضع ما هم روشن است. پذيرفتن صورت ظاهر استدلالهاى طرفداران "کنسولگرى سيار" و ژست دفاع از "حق سفر مردم" يک خامى سياسى است. اينها همواره تلاش دارند ماهيت واقعى سياست و اهداف شان را در زروق جعلى "حقوق دموکراتيک مردم" بپوشانند. اين مسبوق به سابقه است. مثلا دفاع از يک آخوند مرتجع و يک نظام زن کش و ضد کارگر را با "جامعه مدنى" و امثالهم تحويل مردم ميدهند٬ يا مبارزه واقعى کارگران و مردم عليه حکومت اسلامى را "خشونت و توطئه" مينامند٬ و يا تلاش کردند حضور سران رژيم را با "آزادى بيان" توجيه کنند. از نظر ما اين استدلالها سر سوزنى جديت ندارند.  

اتفاقا ما طرفدار حق سفر مردم هستيم. صحنه را نگاه کنيد؛ رژيمى هست که با تحميل فقر و فلاکت جامعه اى را نه فقط از حق سفر به خارج بلکه به شهر بغل دستى محروم کرده است٬ نصف جامعه يعنى زنان را رسما از هر نوع سفر بدون اجازه افراد ذکور خانواده محروم کرده است٬ حق حيات را از تعداد زيادى سلب کرده است٬ هر روز دارد عليه مردم بيدفاع جنايت ميکند٬ عده اى رسما ممنوع الخروج اند٬ آنوقت عده اى زير پوشش "حق سفر" ميخواهند اين رژيم و رسميتش را به ما تحميل کنند. آنها از "حق سفر مردم" دفاع نميکنند٬ بلکه با اين عنوان ميخواهند اپوزيسيون سرنگونى طلب را دسته جمعى و کت بسته تحويل جمهورى اسلامى دهند و يا به تسليم در مقابل آن وادارند. کسى که زير پوشش "حق سفر" دنبال تامين حضور علنى جمهورى است دارد به ما و مردم ايران ميگويد اين رژيم را بايد برسميت بشناسيد. پاسخ ما هم اينست که کور خوانده ايد.

در مورد اينکه "حق سفر نياز به سرويس کنسولى دارد و اگر اولى را قبول داريد دومى را چرا قبول نداريد"٬ استدلال رندانه اى است. ما هم ميتوانيم بپرسيم اگر مخالفت ما با جمهورى اسلامى را قبول داريد چرا تلاش ما براى برچيدن سفارتهايش را قبول نداريد؟ وانگهى هر کسى که کمى اطلاع داشته باشد٬ ميداند که دولتها در هر کشورى و در تمام شهرهايش کنسولگرى ندارند. اگر دولتى هم در يک کشور به هر دليلى سفارت نداشته باشد٬ از طرق نهادهاى حافظ منافع اموراتش را پيش ميبرد. در نتيجه اين استدلال که "هر هفته چهار جمبوجت به ايران پرواز داريم٬ پدر و مادرم پير است٬ پول سفر نداريم" و تحقير تظاهر کنندگان و عنوان اينکه "چهل نفر بيشتر نيستند"٬ يک مانور سياسى است. قايم شدن پشت "مردم عادى" اى است که به هر حال به ايران رفت و آمد دارند. اينها اگر جانبدارانه به رژيم برخورد نکنند٬ بايد بفهمند که اعتراض صدها نفر طى دو روز در گوتنبرگ از طريق رسانه ها به گوش ميليونها نفر در سوئد و دنيا رسيد. معلوم نيست چرا آمار مسافران و جمبوجتها را دارند اما در مورد انعکاس تظاهرات مخالفين چهار عمل اصلى هم يادشان ميرود؟ و اين هم البته سياسى است. و البته همه ميدانند که مسئله "خدمات کنسولى" نيست٬ بلکه و اساسا هدفى سياسى پشت اين بهانه وجود دارد و آن تلاش رژيم اسلامى براى حضور علنى است. همينجا بايد تصريح کرد که ما هر نوع تلاش جمهورى اسلامى براى حضور علنى در خارج را تعرضى بخود تلقى ميکنيم و سياستمان تعرض متقابل است. 

ما مخالفتى با رفت و آمد "مردم عادى" به ايران نداريم٬ لطفا کسانى که پشت "مردم عادى و پدر و مادر پير" قايم ميشوند هم مخالفتى با جنگ ما با جمهورى اسلامى نداشته باشند. اين انتظار نيروهاى طرفدار رژيم که ما نيروهاى اپوزيسيون سياستمان را در قبال جمهورى اسلامى عوض کنيم بيجا است. خود "مردم عادى" چنين انتظارى ندارند. حق سفر تنها حق آنها که در خارج اند به ايران نيست٬ اينها به هزار طريق اين حق را دارند. حق سفر شامل حق مردم در ايران که زندانى اين حکومت اند نيز ميشود. يک بام و دو هوا قبول نيست. با بسته شدن سفارت رژيم اسلامى "حق سفر" کسى زير سوال نميرود. کانالها و شرکتهاى اروپائى وجود دارند. مضافا اينکه ما و اپوزيسيون جمهورى اسلامى هيچوقت در مقابل سفر مردم به ايران در فرودگاهها تظاهرات راه نيانداخته ايم. اين خلط بحث توده ايستى را نبايد پذيرفت. ما تبليغات رژيمى و جريانات دو خردادى را دراين زمينه فاقد ارزش ميدانيم.

در مورد "مسافرت پناهندگان سیاسی ایرانی که طی سالهای گذشته تحت فرمان "عفو عمومی دولت رفسنجانی" و بعدتر خاتمى به ایران سفر می کنند"٬ مسئله فرق ميکند. اولا اينها تعداد قليلى از کسانى را تشکيل ميدهند که به ايران سفر ميکنند. اين موضوع بدوا يک انتخاب سياسى است. واقعيت اينست که در سالهاى اخير تعدادى از فعالين سياسى سابق٬ به قيمت عدم حضور در فعاليتهاى ضد جمهورى اسلامى به ايران رفت و آمد ميکنند و رژيم اسلامى کارى با آنها ندارد. برخى هستند که جهت "مخفى کارى" به کشورهاى همسايه ميروند و از طريق سفارتهاى رژيم براى سفرشان اقدام ميکنند. اين انتخاب سياسى اين افراد است. ما از کسى تعهد نگرفته ايم که همواره در صف مخالفين جمهورى اسلامى بايستد. براى اين انتخاب سياسى ارزشى قائل نيستيم اما وارد مبارزه با اين افراد هم نشده ايم. بسيارى از اينها هم ضرورتا وارد همکارى با جمهورى اسلامى نشده اند. طرف ما حکومت اسلامى و طرفداران و همکاران آن است نه کسانى که صرفا به ايران رفت و آمد ميکنند.

مضافا اينکه از اقدام اين دسته هم رژيم اسلامى و هم دولتهاى غربى استفاده خود را ميبرند و دودش به چشم کسانى ميرود که واقعا در خطر تعقيب رژيم اسلامى هستند. جمهورى اسلامى از اين عده استفاده سياسى خود را ميبرد و "اقتدارش" را به رخ مخالفين ميکشد. دولتهاى اروپائى که شاهد اين هستند که مخالفين ديروز با کيس و پاسپورت سياسى امروز به ايران رفت و آمد ميکنند و "خطرى" متوجه آنان نيست٬ به مخالفين و فراريان جديد پاسخ منفى ميدهند. ايران را کشورى "امن" نام ميگذارد و تقاضاهاى پناهندگى را رد ميکنند. اينها تاثير اقدام و انتخاب سياسى کسانى است که با عنوان مخالف سياسى حکومت دراين کشورها اقامت ميگيرند و بعد از مدتى رفت و آمدشان به ايران شروع ميشود. تفاوت اين بخش با طيف وسيع تر "مردم عادى" و پدران و مادران که به ايران رفت و آمد دارند زياد است.

بطور خلاصه٬ جنگ ما با جمهورى اسلامى ادامه دارد و قاطعانه در مقابل حضور عوامل حکومت در خارج کشور مى ايستيم و براى بيرون راندن حکومت دراين کشورها در راستاى استراتژى سرنگونى آن در ايران تلاش ميکنيم. ما صندلى متهم و قربانى را عوض نميکنيم و در مقابل سياست تحميل جمهورى اسلامى زير پوشش شعار "حق سفر مردم"٬ اعلام ميکنيم که بايد رژيم اسلامى را بعنوان نافى هر حق و آزادى از حق سفر و غيره در صندلى اتهام گذاشت. پرچم دفاع از حقوق حقه شهروندان را سنتا کمونيستها و آزاديخواهان برافراشته اند و نه کسانى که در جدال ما و جمهورى اسلامى طرف حکومت را ميگيرند. اعتراض کمونيستها و آزاديخواهان به جمهورى اسلامى در داخل و خارج برحق تر از برحق است و سياست تحميل جمهورى اسلامى در داخل و خارج عين ارتجاع سياسى است. سابقه اين جنگ هم به امروز برنميگردد و تقابل جنبشهاى مختلف طى ٣٠ سال گذشته کمابيش با اين سوالات روبرو بوده است. سکوت بخشى از اپوزيسيون راست در باره اتفاق مهم گوتنبرگ هم حاکى از همين جانبدارى سياسى است. *